کد مطلب:173143 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:123

نقش اصحاب در نهضت عاشورا
كربلا دریای بی كران فضایل و خوبی هاست و هر چه بر آن بگذرد تجلیات آن بیش تر گشته و عمق این فداكاری ها روز به روز بهتر خود را نشان می دهد.

حماسه ی عاشورا را وقتی كه از زاویه دلاوری ها و ایثارگری ها و جانبازی های یاران امام علیه السلام می نگریم، بی اختیار در برابر آنان سر تعظیم فرود می آوریم، یاران آزاده ای كه سال ها لحظه شماری كردند تا در ركاب فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به عالی ترین مقامات اخروی دست یابند؛

یارانی كه در مقابل چشمان حضرت هم چو صید، دست و پا زدند و در خون خود غلطیدند؛

جلوه های زیبایی از ایثار، عزت، معرفت، معنویت، غیرت، اخلاص، یقین و شجاعت را خلق نمودند؛ آن یاران پرهیزكار، عابد، شب زنده دار، عاشق و دلداده ای كه مانند ماه در آسمان پر ستاره درخشیدند، در شب عاشورا امام حسین علیه السلام، وقتی آنان را فراخواند و در میانشان ایستاد، پس از حمد خداوند متعال و درود و صلوات بر پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

فانی لا اعلم اصحابا أولی و لا خیرا من أصحابی...؛ به راستی، اصحابی ندانم وفادارتر و نیكوتر از اصحاب خویش و خاندانی نیكوكارتر و حق گزارتر از خاندان خویش. خدای سبحان به جای من، همگان را پاداش نیكو دهد و به راستی كه از این گروه روزی گمان همی برم همه شما را جواز همی دهم. همگان در روایی باز روید، كه بر شما از جانب من گناهی و ذمتی نخواهد بود. این است شب، كه همگی را فروگرفته «فاتخذوه جملا».

خویشان و اصحاب باوفای امام حسین علیه السلام عرض كردند:

ما پس از تو، هستی نخواهیم و خدای، ما را آن روز ننماید!

آن گاه روی جانب بنی عقیل كرد و گفت: اذیت مسلم، شما را بس بود، جانب مدینه روید، كه شما را جواز بود.

برادران و برادرزادگان و پسران او و پسران عبدالله جعفر و سایر خویشاوند او گفتند:

سبحان الله! مردم چه گویند و ما خود چه خواهیم گفت؟ كه آقا و مولای خویش بگذاشتیم و بر عموزادگان خویش غیرت نیاوردیم و آن ها را با سیف و سنان خویش یاری ندادیم؟! لا والله! هرگز چنین كاری نكنیم و البته این عار نخریم و در خدمت ركاب تو، جان و مال خویش ببازیم و بر آن


چه خدای سبحانه نخواهد، رضا دهیم. چگونه تو را باز گذاریم و در اهمال حقوق تو خدای سبحانه را چه عذر بریم؟ لا والله! تا نیزه خویش در سینه های ایشان فرونكنیم و تا قائمه شمشیر بر دست داریم، شمشیر زنیم و اگر با من سلاحی، بر حرب این گروه نباشد كه بدان جنگ جویم، سنگ بدیشان دراندازم و تو را وانگذارم، تا خدای تعالی باز داند كه در حق تو غیبت رسول را پاس داشتیم. و به خدای سوگند، اگر دانم كشته شوم و زنده گردم و سوخته شوم، بدان حالت كه زنده باشم و خاكستر من بپراكنند و این كار، هفتاد نوبت بر من آید، از تو جدایی نگزینم، تا در ركاب تو جان ببازم، و چگون جان نبازم، كه دانم بیش از نوبتی كشته نشوم!

زهیر بن قین برخاست و گفت:

به خدای، همی خواهم كشته شوم و بخیزم و كشته شوم و بخیزم و همچنین، تا هزاران نوبت و خدای سبحانه، این زیان از تو و خاندان تو بردارد.

دیگران هم بر این نسق سخن راندند.

آن گاه فرمود:

خیمه ها را نزدیك كنید و طناب ها را درهم كشید و تمام آن شب را به عبادت خدای سبحان و خضوع و خشوع و تضرع بگذارید.